چه بر سر سینمای جنگ آمد؟
سعید مستغاثی
سینمای جنگ از جمله ژانرهای سینمایی بود که در واقع پس از پیروزی انقلاب شکوفا شد. اگر چه در سینمای سالهای دورتر نیز به فیلمهایی مانند : خون و شرف و خداحافظ تهران (از ساختههای ساموئل خاچیکیان) بر میخوریم که البته چندان در نوع سینمای جنگ قرار نمیگیرند و بیشتر آثاری با صحنههای جنگی محسوب میگردند، خصوصا خداحافظ تهران که اساسا ملودرام به شمار میآمد تا یک فیلم جنگی. اما میتوان گفت سینمای پس از انقلاب، پس از یک دوره فترت نسبی سالهای 58 ـ 59 اصلا با سینمای جنگ در کنار نوعی دیگر که موضوعات تاریخی انقلاب را در کار دوربین قرار میداد، متولد شد. به این مفهوم که آثار جنگی از نخستین فیلمهای تولید شده در سینمای بعد از انقلاب بودند. بسیاری از تخصصهای سینمایی روزکه غالبا در سینمای قبل از انقلاب مهجور مانده بودند، با همین نوع سینما به عرصه آمدند و بسیاری از موضوعات ً تابو ً شده در همین سینمای جنگ به تصویر کشیده شدند. فیلمسازان جوان مستعدی با ساخت فیلم در ژانر جنگ، به سینمای ایران گام گذاردند که در سالهای بعد هر یک، علاوه بر خلق آثار قابل اعتنا با صحنههای ماندگار سینمایی، توجه کارشناسان و علاقمندان هنر هفتم این دیار و آن سوی مرزها را برانگیختند. سینمای جنگ ابتدا با گونه حادثهآی بر پرده سینماها رفت و با استفاده از الگوهای تجربه شده در تاریخ سینمای جهان، در همان ابتدا مخاطبان زیادی را جذب نمود. فیلمهای برزخیها (ایرج قادری) مرز (جمشید حیدری)، اولین آثاری بودند که در ژانر جنگ سینمای ایران جلوی دوربین رفتند، اگر چه به نظر عدهای از منتقدان، آنچنان که باید، فیلمی در خور دفاع عقیدتی مردم ایران در مقابل تهاجم گسترده عراق به شمار نیامدند. اما خیلی زود با ورود سینماگران جوان و بعضا حاضر در جبهههای جنگ به عرصه سینمای جنگ، نوع جدیدی از این ژانر به منصه ظهور آمد که حتی در فیلمهای جنگی شوروی سابق و کشورهای هم مسلک آن هم که به باورهای ایدئولوژیک پهلو میزدند، نیز سابقه نداشت. در واقع این نوع سینما به لحاظ سوژه، درونمایه و حتی ساختار سینمایی ملهم از نوع نبرد اعتقادی رزمندگان ایرانی به نظر میآمد و از این جنبه آریژینالترین گونه سینمایی تلقی شد که از فرهنگ دینی و ملی سرزمین ایران نشأت گرفته است. فیلمهایی مثل : ً دیار عاشقانً ، ً پیشتازان فتح ً و ً ما ایستادهایمً با همه نقاط ضعف ساختاری، آغازگر موج یاد شده بودند و پس از آن فیلمسازانی همچون ً رسول ملاقلی پورً با فیلم ً پرواز در شب ً و دیدهبان به آن هویت بخشیدند و به دنبالشان سینماگران دیگری مثل : شهریار بحرانی، کمال تبریزی، جمال شورجه، علی شاه حاتمی، احمدرضا درویش، جواد ابراهیم حاتمی کیا با ًهویت ً و ً شمقدری، حسین قاسمی جامی، احمد مرادپور و … وارد میدان گردیدند که کم و بیش به همان سینمای تحت عنوان ًدفاع مقدسً تاسی جستند.
ویژگیهای این سینمایی که به ً دفاع مقدسً معروف شد بر اساس پرداختن به روحیات و درونیات رزمندگان و چالشهای باورها و عقایدشان با واقعیات، استوار بود که به تدریج از شکل شعر و شعاری آن فیلمهای اولیه به فرم سینمایی و بصری این نوع سینما در اواخر دهه 60 و اوائل دهه 70 رسید. فیالمثل به جای توصیف لفظی اینکه جنگ ما بر پایه اعتقاد است و سلاح و ابزارهای دیگر مادی به عنوان وسیله در سیطره این اعتقاد قرار ارند (در فیلمهایی مانند ًدیار عاشقانً) ، ابراهیم حاتمی کیا در ً مهاجرً این ویژگی را در قالب هوشمندانه استحاله یک هواپیمای شناسایی بی موتور درون باورهای هدایت گران آن، به نمایش گذارد و همه را در آن نمای پایانی که مهاجر، پلاکهای رزمندگان به شهادت رسیده را بر دماغه خویش و میان ابرهای آسمان بیکران، پرواز میدهد، مستتر ساخت که گویی این ارواح شهداست که در اوج آسمان در پرواز میباشد و یا در فیلم ًدیده بانً ، امدادهای غیبی و همراهی سمبلیک فرشتگان بر اساس آیات قرآنی را در باند صوتی سکانس تنهایی رفتن دیده بان به محل ماموریتش، وجهی سینمایی بخشید. همچنین است کاربرد بیان تصویری تفکر و باور ً زنده بودن شهدا در طول زمانهاً در فیلم ً سفر به چزابهً که رسول ملاقلی پور آن را با استفاده از ًجریان سیال ذهنً در ساختار روایتی و سینمایی اثرش گسترانید.
سینمای جنگ که در دهه 60 به دو گونه مشخص ًحادثهایً و ً دفاع مقدسً تفکیک گشته شود در اوائل دهه 70 با فیلمهایی مانند : ً آخرین شناساییً ، ً حماسه مجنون ً ، و ً سجاده آتشً به تلفیقی جذاب از این دو رسید و برای سینمایی که میخواست برای اندیشههای فلسفی و عرفانی، فرمهای سمپاتیک ایجاد کند، نمونهسازی کرد. سینمای جنگ در سالهای پس از اتمام جنگ نیز با پردازش تصویری نا گفته متولدهای جبههها و پشت جبههها در طول 8 سال نبرد، با قورت در صحنه سینمای ایران باقی ماند. در این سالها فیلمهای قابل توجهی مانند : ً هیواً ، ً روبان قرمزً ، ً قارچ سمیً ، ً برج مینو ً ، ً شیداً ، ً ماه مهرً و … به آرمانهای سوخته یک نسل فداکار و تقابل آنها با واقعیات تلخ دنیای امروز پرداختند و نقاط برجستهای در تاریخ سینمای ایران بر جا گذاشتهاند.
سینمای جنگ از پرمخاطبترین ژانرهای سینمایی بعد از انقلاب بوده است، همچنانکه 4 فیلم از 10 فیلم بالای لیست پربینندهترین فیلمهای سینمای این سالها را آثار جنگی تشکیل میدهند و پرتماشاگرترین فیلم، ً عقابهاً ، نیز یک فیلم جنگی میباشد.
اما متأسفانه آمار، نشانگر آن است که از اواسط دهه 70 تولید و ساخت فیلم جنگی رو به افول نهاده و به بهانههای مختلف از قبیل اینکه دوران جنگ سپری شده و یا هزینه تولید فیلم جنگی بالاست و تماشگر آن را نمیپسندد، سال به سال از تعداد اینگونه فیلمها در چرخه تولید سینمای ایران کاسته شد. این در حالی است که در سینمای روز جهان، پس از گذشت حدود 60 سال از پایان جنگ جهانی دوم و 40 سال از جنگ ویتنام، هنوز پیرامون این دو مقطع تاریخ جنگ، انواع و اقسام فیلمها ساخته شده که بعضا راجع به برخی وقایع مهم آن مانند : حمله به پرل هاربر، فیلمهای مشابه متعددی جلوی دوربین رفته است و هنوز این فیلمهای جنگی با داستانهای مربوط به 40 تا 60 سال قبل از استقبال فوق العاده مخاطب در سراسر دنیا برخوردار میشود. به همین دلیل است که تولید فیلم جنگی در سینمای جهان به جز بعد از دهه نخست پس از پایان جنگ دوم و یا جنگ ویتنام، هیچگاه افت چشمگیری نشان نداده و هر سال معمولا شاهد چند اثر قابل توجه در این ژانر از فیلمسازان برجسته بودهایم. چنانچه همین سال گذشته فیلمی به نام ً پیانیستً از رومن پولانسکی هم توجه اروپاییان هنری را در جشنواره کن را جلب کرد و بابت آن نخل طلا دریافت نمود و هم در مراسم اسکار آمریکاییان توفیق به دست آورد.
ولی در سینمای ایران علیرغم گذشت تنها 15 سال از پایان جنگی که در یک دوران 8 ساله زندگی همه ملت را تحت تأثیر قرار اد و هنوز هم آثار آن بر زندگی ما سنگینی میکند در سالهای اخیر، توجه چندانی به یکی از مهمترین مقاطع حیات این ملت نشان نداده و حتی سال گذشته در بخش مسابقه سینمای ایران جشنواره فیلم فجر حتی یک فیلم در باب سینمای جنگ، به نمایش در نیامد! براستی چه بر سر این اصیلترین ژانر سینمای ایران آمده است که اینچنین فیلمساز و مخاطب و سینمادار از آن گریزان گشتهآند؟ زمانی گفتند از رزمندگان، چهرههایتخت و یک بعدی زاهد مآبانه و قهرمان گونه بسازید ولی کارگردانانی مثل کمال تبریزی در ً لیلی با من استً ، رسول ملاقلی پور در ً نجات یافتگانً ، ابراهیم حاتمی کیا در ًموج مردهً و احمدرضا درویش در ً سرزمین خورشیدً ، آن تابو را شکستند و تماشاگر را به نظاره چالشهای روحی رزمندگان بردند. روزگاری گفتند که شهادتهای دلخراش را به تصویر نکشید ولی در فیلمهایی مانند ً سفر به چذابه ً و ًهیواً جراستآمیزترین این گونه صحنهها بر پرده سینما رفت. دورانی گفته شد که فیلمسازان جنگ جرات نمیکنند از کمبودهای رزمندگان بگویند ولی در ً قارچ سمیً از نبود عشق زمینی به عنوان طلیعهای از عشق معنوی در وجود رزمآوران جبهههای نبرد روایت شد و صداقتشان در جبران آن کاستی بر نوار سلولویید ثبت شد. اما وقتی امور تولید به دست واسطههای بخش خصوصی افتاد و سودجویی محض در دستور کار قرار گرفت، همانطور که فیلمهای کلیشهای به اطلاح جوانانه و دختر / پسری سالنهای سینما را تسخیر نمودند، سینمای اندیشمند و اصیل از جمله ژانر جنگ نیز از میدان تولید سینمای ایران رخت بر بست چرا که درمحاسبات چرتکهای آن واسطهها اساسا نوعی همچون فیلم جنگی آنهم با ویژگیهای ًدفاع مقدس مردم ایرانً جایی نداشت و در قبال این جفای تاریخی هیچیک از مسئولین سنیمایی عکس العملی نشان ندادند! آیا آنها هم بر این تصور بودند که دوران سینمای جنگ در ایران به پایان رسیده است؟!